پروژه از شير گرفتن

سلام دوستان خوبم دو روزه تصميم  گرفتم كه كلوچه مامان

از شير بگيرم البته اين كلوچه ديگه بزرگ شد

واس خودش مرد شده قربونش برم من 

از ديروز بهش شير از خودم ندادم البته نه اينكه هيچ ولي خوب گذاشتم

به ميل خودش هر وقت دوست

داشت مياد طرفم ميگه ميمي منم بهش ميدم دلم نمياد

خودم بگيرمش ميخوام بزارم به ميل خودش 

ولي نميدونم كار درستي ميكنم پدرش ميگه ديگه كلا از شير بگيرش

ولي خودم نميتونم برام سخته 

الان 1 سال و 9ماه و 10 روزشه ولي خودم دوست دارم هنوز بهش شير بدم واي چه حس خوبيه 

آدم به بچه اش از خودش شير بده من كه خيلي خوشحالم

خدايا ممنونم كه اين نعمت بزرگ شامل 

حالم كردي كه هر دوتا بچه ام  با شير مادر بزرگ كنم يه دنيا ممنونم

آدم احساس غروز ميكنه وقتي به بچه اش شير ميده غير از اينكه اين همه

بين مادر و فرزند محبت و عشق به وجود مياد

الان كه فكرش ميكنم نميتونماز شير بگيرمش..........يه حس بدي دارم

دوست دارم هنوز بهش شير بدم يعني بيشتر باهاش باشم

تو بقلم بزارم و رو پام بخوابونمش خدا جونم خودت كمك كن

بتونم همون طوري كه خودت روزاي اول كمك كردي

تا بچه ام شير منو بخوره الانم خودت كمك كن تا جدا بشه نه من اذيت بشم نه اون 

آقاي مهندس مرد كوچك مامان شهين